معنی سهل‌انگاری کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

سهل‌انگاری کردن

آسان گرفتن، لاقیدی کردن، غفلت ورزیدن، کاهلی کردن، سستی کردن


سهل‌انگاری

آسان‌گیری، تسامح، تغافل، تهاون، غفلت، کاهلی، لاابالیگری، لاقیدی، ولنگاری،
(متضاد) دقت، سختگیری

حل جدول

سهل‌انگاری کردن

اهمال

تهاون


سهل‌انگاری

کوتاهی کردن

تهاون

اهمال، تهاون، مسامحه

متهاون

تسامح

مساهله

مسامحه

اهمال، مساهله

اهمال


سهل‌انگاری- اهمال

مسامحه


سهل‌انگاری و بی‌قیدی

ولنگاری

معادل ابجد

سهل‌انگاری کردن

651

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری